به گزارش خبرگزاری مهر، کتاب «معنای هستی انسان» نوشته ادوارد ویلسون بهتازگی با ترجمه سمانه آسمانی و سامان مرادخانی توسط نشر لگا منتشر و راهی بازار نشر شده است.
چگونه بشریت پدید آمد و چرا گونهای مانند ما در این سیاره وجود دارد؟ آیا ما جایگاه یا حتی سرنوشت خاصی در جهانِ هستی داریم؟ مقصدمان چیست و چرا؟ که خود ایبسا دشوارترین پرسشِ پرسشها باشد.
ادوارد ویلسون، زیستشناس برنده جایزه پولیتزر، در فلسفیترین اثر کارنامه خود [یعنی معنای هستی انسان]، با این قبیل سوالات وجودی و چندی دیگر دستوپنجه نرم میکند و آنچه که وجه تسمیه والای انسانها از همه گونههای دیگر است، بررسی میکند. ویلسون خوانندگانش را با خود به سفری میکشاند که در درازای آن علم و فلسفه را برای ابداع رسالهای قرن بیستویکمی در مورد وجود انسان به هم پیوند میزند؛ از پیدایش نخستینِ ما گرفته تا نگاهی تحریکآمیز به آنچه آینده بشر آبستنِ آن است.
نویسنده در کتاب حاضر بررسیِ پیشگامانه خود را درباره عصر انسانشناسیِ ما، که با کتاب تسخیر اجتماعی زمین آن را آغازید و اثرش از سوی نیویورکتایمز «گزارشی درازدامن و گسترده از عروج انسان تا حکمرانی بر زیستکره» تعریف شد، پی میگیرد و چنین مدعی میشود که ما انسانها در مقام یک گونه، اکنون به آن اندازه درباره جهان و خودمان میدانیم که بتوانیم به پرسشهایی در مورد جایگاه خود در کیهان و معنای زندگیِ هوشمند به روشی نظاممند و، البته، آزمونپذیر بپردازیم.
ویلسون که پیشتر با این انتقاد روبرو بود که نگاهی کاملاً مکانیکی به زندگیِ انسان و اتکایی بیش از حد به پیشتعیینیِ ژنتیکی دارد، در کتاب «معنای هستی انسان» گستردهترین و پیشرفتهترین نظریههای خود را در مورد فرمانرواییِ زندگی انسان ارائه میکند، و اذعان دارد که اگرچه انسانها و عنکبوتها تکامل مشابهی با هم داشتهاند، غزلی که شاعر میسراید با تاری که عنکبوت میبافد یکسر متفاوت است. در این میان او چه مشغول پرداختن به «معمای گونۀ انسان» باشد چه «اراده آزاد» و «مذهب»؛ یا کلامی چند به هشدار درباره «ویرانیِ تنوعزیستی» بنویسد؛ یا حتی شمایلی محتمل از فرازمینیها را به دست دهد، کاملاً بر این باور است که بشریت جایگاه ویژهای در جهان شناختهشده دارد.
دوران بشری که با دگرگشتِ بیولوژیکی آغاز شد و به پیشاتاریخ و سپس به تاریخِ مکتوب رسید، اکنون بیش از هر زمان دیگری مقابل دیدگان ماست. بااینحال، ویلسون با ابراز نگرانی از اینکه ما با دستکاریِ بیولوژی و سرشتِ انسانی مطابق با میل خود، در شرف کنار گذاشتن انتخاب طبیعی هستیم، صراحتاً نتیجه میگیرد که پیشرفتهای علم و فناوری بزرگترین معضل اخلاقیِ ما را از آن زمانی که خداوند دستان ابراهیم را [در مسلخ پسر خویش] نگه داشت، به ارمغان میآورد.
ادوارد ویلسون در مقدمه بحث کتاب «معنای هستی انسان» مینویسد: آیا گونه بشر جایگاه بهخصوصی در هستی دارد؟ زندگیهای شخصی ما چه معنایی دارند؟ به زعم من تاکنون به آن میزان درباره جهان هستی و خودمان آموختهایم که بتوانیم این قسم سوالات را بهشکلی پاسخپذیر و آزمونپذیر مطرح سازیم. با چشمان خود میتوانیم از پس این شیشه تیره را بنگریم و پیشگویی پولس رسول را به سرانجام رسانیم: «حال جزئی معرفت دارم؛ لکن آنوقت خواهم شناخت چنانکه خود شناخته شدهام.» با این حال، جایگاه و معنای انسان آنطور که پولس رسول انتظار داشت هرگز آشکار نشد. بیایید تا دراینباره با هم سخنی داشته باشیم و استدلال ورزیم.
به این منظور سفری را پیشنهاد میکنم که بنده راهنمای شما در آن باشم. مسیرمان ابتدا از خاستگاه گونه بشر و جایگاهش در زندگی دنیوی میگذرد، مسائلی که من پیشتر در تسخیر اجتماعی زمین به آنها پرداختم. سپس با گذار از مراحل مشخصی از علوم طبیعی به علوم انسانی و برعکس، گذرمان به مسائل دشوارترِ «به کجا میرویم؟» و به مهمترین سوال موجود «چرا؟» خواهد رسید.
ادوارد ویلسون / Edward Wilson) ۱۹۲۹_ عموماً بهعنوان یکی از برجستهترین زیستشناسان جهان شناخته میشود. از او با القاب «داروین جدید»، «وارث چارلز داروین»، و «داروین قرن ۲۱» نام برده میشود.
در دوران جوانی روزی هنگام ماهیگیری، باله یک ماهی به چشمش خورد. از آن پس دیدن اشیا دور برایش مشکل شد و به همین دلیل به بررسی موجودات کوچک روی آورد که میتوانست آنها را از نزدیک وارسی کند. او ثابت کرد مورچهها با ترشح موادی به نام «فرومون» با هم ارتباط برقرار میکنند و نتایج پژوهشهای خود دربارهٔ مورچهها را در انسان به کار گرفت! ما هیچ برتریای نسبت به موجودات دیگر نداریم. او در آثارش بر یکیبودن ما با سایر جانداران تأکید میورزید. ویلسون رفتارهای انسان را محصول ویژگیهای ژنتیکی و نه فراگیری و تجربه میدانست. این مساله انتقادهای فراوانی به سوی او روانه کرد و برخی او را به نژادپرستی و جنسیتزدگی متهم کردند. او باور داشت علم و دین باید برای نجات خلقت با یکدیگر همکاری کنند.
اِدوارد ویلسون را بنیانگذار دو رشته علمی؛ «جغرافیای زیستی جزایر و زیست جامعهشناسی»، سه مفهوم فراگیرِ علوم طبیعی و علوم انسانی؛ «بیوفیلیا، مطالعات تنوعزیستی، و همگرایی شواهد» و باعث و بانی یک دستاورد فنی جدی در مطالعات تنوعزیستیِ جهانی: «دانشنامه حیات» میدانند. از میان بیش از یکصد جایزهای که او در گرداگردِ جهان دریافت کرده است میتوان از نشان ملی علوم ایالات متحده، نشان کرافورد از آکادمی علوم سلطنتی سوئد (معادل جایزه نوبل برای بومشناسی)، جایزه بینالمللی زیستشناسی از ژاپن؛ و دو جایزه پولیتزر در شاخه ادبیات غیرداستانی، جوایز نونینو و سیرونو در ایتالیا، و جایزه کاسموس در ژاپن نام برد. او در سپتامبر سال ۲۰۲۱، در حالی که در کسوت رئیس افتخاری بخش حشرهشناسی موزه جانورشناسی تطبیقی دانشگاه هاروارد تا آخرین لحظات عمر فعال بود از دنیا رفت.
نظر شما